کد مطلب:59734 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:247

ملاقات ابن ملجم با قُطّام و مهریّه قُطّام











ابن ملجم در كوفه روزی به دیدار یكی از هم مسلكان خود كه از قبیله «تیم رباب» بود رفت ، تصادفا قُطّام (زن زیبا چهره) در آنجا بود، قطّام دختر اخضر تیمی بود كه پدر و برادرش در جنگ نهروان به دست امیرمؤ منان علی (علیه السلام) كشته شده بودند و او از زیباترین بانوان آن زمان بود، وقتی كه ابن ملجم او را دید، عاشق و شیفته او شد و عشق او در دلش جای گرفت ، به طوری كه در همان مجلس از او خواستگاری كرد.

قطام گفت: «چه چیز را مهریّه من قرار می دهی ؟».

ابن ملجم گفت: «هرچه را بخواهی آماده ام آن را بپردازم».

قُطّام گفت: «مهریّه من عبارت است از سه هزار درهم و یك كنیز و یك غلام و كشتن علی بن ابی طالب».

ابن ملجم گفت: آنچه گفتی می پذیرم ، ولی كشتن علی را چگونه انجام دهم ؟»

قطام گفت: با به كار بردن حیله و غافلگیری ، این كار را انجام بده ، اگر به هدف رسیدی دلم را شفا داده و شاد می كنی و زندگی خوشی با من خواهی داشت و اگر در این راه كشته شدی ،«فَما عِنْدَاللّهِ خَیْرٌ لَكَ مِنْ الدُّنْیا وَما فِیها؛ آن پاداشی كه در نزد خدا داری برای تو بهتر از دنیا و آنچه در دنیاست».

ابن ملجم گفت: «سوگند به خدا! من از این شهر گریخته بودم ، اكنون به این شهر نیامده ام مگر برای اجرای آنچه از من خواستی كه كشتن علی باشد، این خواسته ات را نیز انجام می دهم».

قطام گفت: من نیز تو رادر این كار مساعدت و یاری می كنم.

به دنبال این جریان ، قُطّام برای «وردان بن مجالد» كه از قبیله «تیم رباب» بود، پیام فرستاد و او رااز جریان آگاه كرد و از او خواست كه ابن ملجم را یاری نماید. وردان نیز این پیشنهاد را پذیرفت.

از سوی دیگر، ابن ملجم نزد (یكی از خوارج) از قبیله اشجع كه نام او «شبیب بن بجره» بود رفت و جریان را به او گفت و از او كمك خواست ، شبیب پیشنهاد ابن ملجم را پذیرفت و سرانجام ابن ملجم همراه وردان و شبیب ، به مسجد اعظم كوفه رفتند تا جریان را دنبال كنند. قُطّام در مسجد معتكف شده بود و برای گذراندن اعتكاف خود[1] ، خیمه ای در مسجد برای خود برپا كرده بود، به قُطّام گفتند:«ما رأی خود را بر كشتن این مرد (علی) هماهنگ كرده ایم»، قطام چند تكّه پارچه حریر طلبید و سینه های آنان را با آن پارچه ها محكم بست و آنان شمشیرها را به كمر بسته ، به راه افتادند و كنار دری آمدند كه علی (علیه السلام) از آن در برای نماز وارد مسجد می شد و در آنجا نشستند، قبلاً اینان ، اشعث ابن قیس را نیز از توطئه خود آگاه كرده بودند، او هم كه (از سران خوارج بود) قول یاری به آنان را داده بود و آن شب به آنان پیوست تا آنان را در اجرای توطئه قتل ، كمك كند (بنابراین شب نوزدهم ماه رمضان سال چهل هجری ، چهار نفر مرد (ابن ملجم ، وردان ، شبیب و اشعث) و یك زن یعنی قطام همدیگر را برای اجرای توطئه قتل علی (علیه السلام) مساعدت می كردند).

وقتی كه ثلث آخر شب فرا رسید امام علی (علیه السلام) به سوی مسجد آمد (طبق معمول) صدا زد: نماز! نماز! در همین وقت ابن ملجم لعنت خدا بر او با همراهانش به آن حضرت حمله كردند، در این حمله غافلگیرانه ، ابن ملجم شمشیر زهرآلودش را بر فرق آن حضرت زد.[2] .

از سوی دیگر شبیب لعنت خدا بر او شمشیرش را به طرف امام وارد آورد كه خطا رفت و به طاق مسجد خورد، تروریستها گریختند، امیرمؤ منان علی (علیه السلام) فرمود:«مراقب باشید این مرد (ابن ملجم) از چنگ شما فرار نكند».







    1. «اعتكاف»، عبادت مخصوصی است كه در مسجد جامع در ایام مخصوصی انجام می شود، روزه گرفتن سه روز و بیرون نیامدن از مسجد در این سه روز، از شرایط آن است.
    2. چنانكه قبلاً ذكر شد مطابق مدارك متعدّد، از جمله كشف الغمه ، ج 2، ص 63 (كه مؤ لفش علی بن عیسی اِربلی ، در سال 693 ه. ق. ) وفات كرده ، حضرت علی (علیه السلام) در محراب عبادت ، هنگام نماز، ضربت خورد.